دلم میخواست دوباره متنهای احساسی بنویسم، از اونها که مامان دوست نداره و باعث میشن کتاب رو ببنده و بذاره کنار یا به ضرب و زور ادامه بده. نمیدونم چرا دیگه نمیشه. هرچی که مینویسم یه کم حالم رو بد میکنه و هرچی که میخونم یه کم وجودم رو پر از حسادت.
همونم دل و دماغ میخواد، که انگاری دیگه نیست...!