نه نه نه نه...
قرار نبود این کارو باهام بکنی صداهه، قرار ما این نبود. من باهات دوست شده بودم صداهه، داشتیم باهم کنار میاومدیم صداهه!
یه وقتایی بدم نمیآد برگردم و بنویسم، اما نمیشه. پستای قدیمیم رو که میخونم، از یه سریشون متنفر میشم و دلم واسه بعضیاشون میتپه. بعد تلاش میکنم به یاد بیارم که نوشتنشون چه حسی داشت و فقط یه سری چیز گنگ و بیمعنی و نصفهنیمه به یاد میآرم. گفتم نمینویسم تا وقتی که بنویسم.
اما صداهه، قرار نبود نذاری وبلاگ بقیه رو هم بخونم! من خوندن بقیه رو دوست دارم صداهه. ولی تو داری این دوست داشتن رو ازم میگیری.