۳۸ مطلب با موضوع «آهنگدونی تماشاگر» ثبت شده است.

سلام!

من بالاخره برگشتم.

راستش درمورد نوشتن این پست خیلی با خودم کلنجار رفتم و دلیلش رو هم دقیق نمی‌دونم، پس اگر دوست نداشتید نزنید روی ادامه مطلب.

یه پست مفصله درمورد آلبوم جدید تیلر سوئیفت. یه چیزی که می‌خواستم برای Twenty one pilots هم بنویسم، اما خیلی خلاصه‌تر شد. تو این دیگه حسابی تلافی کرده‌م.

خب، یه چالش خیلی باحال، از اینجا شروع شده.

قراره بین دو الی شش آهنگ رو نام ببریم، و بگیم که اگر این آهنگ‌ها آدم یا مزه بودن، چی می‌شدن.

من تقریبا تمام پست‌هایی که بقیه از این چالش گذاشته بودن رو خوندم، و کلی هم فکر کردم تا بالاخره شیش تا آهنگ رو گلچین کردم. واقعا کار سختی بود!

البته با اجازه خودم، یه بخش "رنگ" هم بهش اضافه کرده‌م. :دی 

All too well_Taylor Swift

INFP

یه دختر پونزده ساله. موهای کوتاهش زیتونیه و پوست سفیدی داره. چشماش هم قهوه‌ای‌ان. خیلی خوشگله، اما خودش فکر می‌کنه این طور نیست. دستای قشنگی داره، اصلا اگر بهش نزدیک بشی، یکی از زیباترین ویژگی‌های ظاهری‌ش که نظرت رو جلب می‌کنه، دست‌هاش هستن. عاشق رنگ صورتی کم‌رنگه. وقتی بهش نگاه می‌کنی، نمی‌تونی تشخیص بدی چیزی که توی عمق چشم‌هاش دیده می‌شه، معصومیت خالصه یا یه شیطنت پنهان.

مزه‌ی... مزه‌ی بستنی عروسکی داره و پن‌کیک.

رنگش هم بنفش بادمجونیه و صورتی کم‌رنگ.

Dark paradise_Lana Del Rey

INTP

یه دختر بیست و چهار ساله. موهای قهوه‌ای پرپشت بلند و مواج داره و چشمای درشت مشکی‌ای که ته ته‌شون، یه غم خیلی عمیق هست. به قول یکی از بچه‌ها، هر صفتی به جز "زیبا" که بخوای برای ظاهرش به کار ببری ظلمه در حقش. خوشگل نیست، ناز نیست، بانمک نیست، جذاب نیست، فقط "زیبا"ست. تصویری که ازش تو ذهنمه، کنار یه دریای طوفانی روی ساحل صخره‌ایه. یه پیراهن بلند به رنگ سبز دریایی (خیلی دنبال اسم رنگی که تو ذهنم بود گشتم، این نزدیک‌ترین چیزی بود که پیدا کردم) تنشه و خب شما موهاش رو نمی‌بینید، چون روسری سرشه و باد با دنباله پیراهن و روسری‌ش بازی می‌کنه.

مزه‌ی پسته و شکلات تلخ. اصولا اکثر آهنگای لانا همین طعم شکلات تلخ رو دارن از نظر من، حداقل اونایی که شنیده‌م.

رنگش هم سبز دریاییه و خاکستری.

San Francisco_5 seconds of summer

ISFP

یه پسر هجده_نوزده ساله. عینک گردی می‌زنه که چشماش رو پنهان می‌کنه و موهای قهوه‌ای‌ش تقریبا فرن. همیشه یه دستبند چرمی دور مچش هست. عاشق کوه و کوهستانه، کلا عاشق طبیعته. دوست داره چشماش سبز تیره باشن، درست به رنگ جنگل، اما چشماش عسلی‌ان. منزوی نیست، اما معمولا ساکته. اگر کسی باهاش حرف بزنه طرف رو طرد نمی‌کنه، اما معمولا شروع‌کننده‌ی یه مکالمه نیست.

مزه‌ی چمن و خاک. (قبلا توضیح داده‌م که لازم نیست چیزی رو خورده باشیم تا طعمش رو بدونیم!)

رنگ سبز زنده و فندقی.

Can you hold me_NF (Ft. Britt Nicole)

ENFP

یه دختر شونزده ساله. موهای مشکی‌ش به شونه‌هاش می‌رسن. نمی‌تونی تشخیص بدی چشماش چه رنگی هستن، انگار که همه رنگا رو ریخته‌ن تو یه قوطی و هَمِش زده‌ن، همه رنگا رو می‌تونی توی چشماش ببینی. معمولا دور چشمش خط‌چشم مشکی می‌کشه و تو تصویری که ازش تو ذهن من هست، ریملش ریخته و زیر چشمش رو سیاه کرده. تو همه سال لباسای بافت می‌پوشه، بافتای ریز برای تابستون و بافتای درشت برای زمستون؛ اما توی خونه همیشه شلوارکای کوتاه پاش می‌کنه. عاشق کتاب خوندنه. تو یه لحظه‌هایی قوی‌ترین آدمیه که تو زندگی‌ت دیدی و گاهی چنان ضعف از خودش نشون می‌ده که نمی‌تونی باور کنی این همون آدمه. اصولا حد وسط نداره، یا خیلی شاده و یا خیلی غمگین.

مزه‌ی بستنی ذغالی و شکلات شیری.

رنگ آبی کم‌رنگ و سیاه.

Another love_Tom Odell

ENTP

یه پسر بیست و پنج ساله. موهای مشکی‌ش همیشه به‌هم‌ریخته به نظر می‌رسن و خودش هم اهمیت چندانی به مرتب کردنشون نمی‌ده. خیلی نیشخند می‌زنه، حتی وقتی که منظورش واقعا اون نیست. یه باندانای قرمز رنگ داره که گاهی دور مچش می‌پیچه و گاهی هم دور سرش می‌بنده. همیشه لباسای مشکی می‌پوشه، همیشه. نمی‌تونی رو چشماش تمرکز کنی، چون هیچ وقت آروم نمی‌گیرن. انگاری که مردمکاش همیشه دارن دودو می‌زنن.

مزه‌ی آب‌نبات نعنایی و گردو.

رنگ سفید و دودی.

Setting fires_Chainsmokers (Ft. Xylo)

ISTP

یه دختر بیست ساله. موهای بلند قرمز داره و چشماش آبی‌ان. هیچ‌کس جلودارش نیست و هر کاری که دلش بخواد انجام می‌ده. روحیه‌ش هم درست مثل موهاش، آتیشیه. همه فکر می‌کنن که اصلا معنی چیزی به اسم احساس رو نمی‌دونه و هیچ‌وقت نمی‌تونه کسی رو دوست داشته باشه یا حتی از کسی متنفر باشه، اما توی تنهایی خودش، خیلی خوب می‌دونه که دوست داشتن چیه و چه جوریه. اون فقط از ته ته قلبش، از این می‌ترسه که هیچ‌وقت هیچ‌کس جایی منتظرش نباشه، و هیچ‌وقت کسی اون رو دوست نداشته باشه.

مزه‌ی فلفل و آهن.

رنگ قرمز و آبی پررنگ.


اینم از این. چالش خیلی سخت و در عین حال خیلی جذابی بود و نوشتنش واقعا کیف داد. تشکر فراوان از نوبادی عزیز، که من رو به این چالش دعوت کرد. =)

من واقعا دوست دارم که همه‌تون توی این چالش شرکت کنید، جدی می‌گم. خیلی خیلی دوست دارم ببینم که شماها چه آهنگایی رو انتخاب می‌کنید و چه آدما و مزه‌هایی رو توشون می‌بینید. اما خب چالش سختیه، و خیلی‌ها هم این روزا درگیر امتحان و کنکور و غیره و غیره هستن، و حقیقتا دوست ندارم با آوردن اسم کسی تو معذوریت قرارش بدم. از اون طرف هم خیلیا مثل خود من هستن و اگر به اسم دعوت نشن، نمی‌نویسن. حالا تکلیف چیه؟ 

اگر دارید این پست رو می‌خونید، یعنی که دعوتید! حالا فوقش اینه که به چند نفرتون خصوصی پیام می‌دم و می‌گم که بنویسید اگر دوست داشتید. شمایی که اگر به من باشه دوست دارم بنویسید، خودتون این رو می‌دونید و خیلی اشتباه می‌کنید اگر فکر کنید که دعوت نشده‌اید و اینا. اوکی دوستان؟

راستی، به نظرتون کدوم یکی از این آدما، شبیه من هستن؟ اصلا هیچ کدومشون بود که بخونیدش و بگید "عه، چه قدر به خود سولویگ نزدیکه!"؟


پ.ن.یک. تلاش کردم لینکای دانلود همه‌شون به یه سایت برسن، اما اصلا موفق نبودم. :/

پ.ن.دو. سن فرنسیسکو باید جای جالبی باشه‌ها، هم این آهنگ فایو ساس، هم یکی از آهنگای نایل.. جفتشونم قشنگن واقعا.

پ.ن.سه. من یه عالمه عکس دارم که دوست دارم ازشون تو پست‌هام استفاده کنم، اما چون از پروفایل و وبلاگ مردم برشون داشته‌م، می‌ترسم خود طرف ببینه و ناراحت بشه. مشکل کار اینجاست که الان درمورد خیلی‌هاشون، یادم نمیاد که خودم پیداشون کرده‌م یا از وبلاگ مردم دزدیده‌م. اینه که عملا نمی‌تونم از هیچ‌کدوم از عکسای قشنگم استفاده کنم. :/

The origin of love 🎵

اولین بار که این آهنگ رو شنیدم، خیلی به نظرم چندش‌آور و وحشتناک اومد. اما بعدش که یکی دو بار دیگه گوش دادم، واقعا ازش خوشم اومد. 

این رو قبلا شنیده بودم؛ که بعضیا (تا جایی که یادمه تو یونان باستان) می‌گفتن فلسفه این‌که ما می‌گیم مثلا "نیمه گمشده"، اینه که ما درواقع مثل دو تا آدمی که به‌هم چسبیدن آفریده شده بودیم. اما از یه جایی به بعد، از هم جدا شدیم و از همون موقع به بعد، هرکس داره دنبال نیمه گمشده خودش می‌گرده تا دوباره کامل بشه.

این آهنگ داره به تفصیل، داستان پیدایش عشق رو می‌گه. 

می‌گه اون اول، زمین صاف بود و ابرا از آتیش درست شده بودن و کوه‌ها حتی از آسمون هم بلندتر بودن. آدمایی که اون موقع رو زمین زندگی می‌کردن، چهار تا دست داشتن، چهار تا پا و دو تا صورت روی یه سر. 

سه تا جنسیت وجود داشته، بچه‌های خورشید که عین دو تا مرد بودن که به‌هم وصل شده باشن. بچه‌های زمین، که دو تا دختر بودن که به‌هم وصل شده باشن. و سومین جنسیت، بچه‌های ماه بودن که مثل چنگالی بودن که به یه قاشق گیر کرده باشه. اونا بخشی‌شون خورشید بود، بخشی زمین، بخشی دختر و بخشی پسر.**

اینا داشتن زندگی‌شون رو می‌کردن، تا یه روزی که خدایان از قدرت و نافرمانی آدما به ستوه میان و می‌ترسن. (اینجای آهنگ خیلی حماسی بود، خوشم اومد XP) ثور* می‌گه من با پتکم دخل همه‌شون رو میارم، همون‌طور که غول‌ها رو کشتم. زئوس* می‌گه نه، بذار من با رعدوبرقام برم سراغشون. از وسط نصفشون می‌کنم، همون‌طور که دست و پای وال‌ها رو قطع کردم و دایناسورا رو به مارمولک تبدیل کردم. بعد یه خنده‌ای می‌کنه و یه عالمه آتیش و رعدوبرق درخشان از آسمون می‌باره، و بچه‌های زمین و ماه و خورشید رو از وسط به دو نصف تقسیم می‌کنه.

بعد یه خدای هندی پیدا می‌شه و زخما رو می‌دوزه، به شکل یه حفره روی شکممون تا یادمون باشه که به خاطر قلدربازی‌هامون چه بهایی پرداختیم. 

بعد اوسایرس* و خدایان رود نیل، یه طوفان و و سیل عجیب راه می‌ندازن تا ما رو متفرق کنن. و اگر آدم‌های خوبی نباشیم و باز هم بخوایم برای خدایان شاخ و شونه بکشیم، اونا دوباره ما رو نصف می‌کنن. و این دفعه مجبور می‌شیم که روی یه پا راه بریم و با یه چشم به دور و برمون نگاه کنیم.

این تیکه آهنگ رو خیلی دوست دارم که می‌گه دفعه پیش که من تو رو دیدم، ما تازه از هم جدا شده بودیم. من تو رو نگاه می کردم و تو من رو. یه چیزی تو وجود تو برای من خیلی آشنا بود، اما نتونستم بفهمم چی، چون روی صورتت پر از خون بود و من توی چشمم خون داشتم. ولی از حالتت می تونستم تشخیص بدم که دردی که در اعماق روحت حس می کنی، همونیه که تو وجود من هم هست. 

بعد می‌گه که حالا ما این دردی که به طرف هم می‌کشوندمون رو عشق می‌خونیم، هم‌دیگه رو بغل می‌کنیم و سعی می‌کنیم که دوباره یکی بشیم و...

 

آرایه حسن تعلیل، یکی از آرایه‌های موردعلاقه منه. این‌که بگیم فلان چیز این‌طوری شده، به این دلیل و... 

همه اینا رو گفتم، چون به نظرم داستان جالبی بود، درحد یه افسانه. نه این‌که من واقعا به همچین چیزایی اعتقاد داشته باشم، فقط هم از آهنگ، و هم از داستان پشتش خوشم اومد و دلم خواست که با شما هم به اشتراک بذارمش.

متن آهنگ رو می‌تونید از اینجا بخونید.

 

*اگر مارول‌فن باشید، احتمالا ثور رو می‌شناسید. محبوب‌ترین ایزد اسکاندیناوی، ایزد آذرخش. پسر اودین و فریگ. پتکش، میولنیر هم خیلی معروفه.

زئوس رو هم اگر پرسی جکسون خونده باشید، احتمالا به خوبی می‌شناسید. راس خدایان یونان باستان، اون هم ایزد آذرخش بوده. 

اوسایرس هم یکی از معروف‌ترین اساطیر و ایزدان مصری بوده. ایزد مرگ و جهان زیرین. البته تو ویکی‌پدیا، به اسم ازیریس ثبت شده، و احتمالا تو فارسی همین‌طوری گفته می‌شه. 

**سرچ که کردم، متوجه شدم الان به مبتلایان بیماری گزرودرما پیگمنتوزوم هم می‌گن بچه‌های ماه. یه بیماری پوستی نادره.

وقتی تو جمع باشم، بعدش سخت‌تر می‌شه. خندیدنای این‌ مدلی، عادی بودن بعد رو ناممکن‌تر می‌کنه. 
یادمه اون شب که تولد فافا بود و اصفهان بودیم و بعد از کیک و کادو و همه‌چی، با فافا و دخترعمه رفتیم تو اتاق. لامپو خاموش کرده بودن و آهنگ گذاشته بودن و مسخره‌بازی درمیاوردن و منم می‌خندیدم. نگاهم افتاد به آینه. گوشه چشمام چین نخورده بود. من واقعا و اصلا خوشحال نبودم، اما واقعا داشتم می‌خندیدم. نمی‌دونم چرا crying in the club تو سرم پلی شد و نمی‌دونم چرا فقط بیشتر خندیدم. 
اون روز رو هم یادمه، روز جشن بیست‌ودوی بهمن مدرسه. با دوری نشستیم ردیف اول و مثل این چیرلیدرای بدجنس تو فیلمای های‌اسکولی درمورد مردم نظر دادیم و یه عالمه خندیدیم. اون‌قدر خندیدیم که نزدیک بود از صندلی بیفتیم پایین. جشن تموم شد، دوری رفت خونه. تا دو کلاس داشتم. رفتم سر کلاس ریاضی. انگار باتریامو درآورده باشن، بی‌حس شده بودم. همین‌جوری بی‌حال این‌ور اون‌ور رو نگاه می‌کردم فقط. اصلا نمی‌دونستم معلم چی داره می‌گه، یا کی داره چی رو پای تخته حل می‌کنه. یهو وسطش نمی‌دونم چی شد که به جرز دیوار، آره به خود خود جرز دیوار اون‌قدر خندیدم که معلم ریاضی‌مون دعوام کرد، کاری که اصلا سابقه نداشت. زنگ که خورد، پاهامو کشیدم و رفتم خونه. 
ولی می‌دونی، یواش‌یواش دارم یاد می‌گیرم کنترلش کنم. 
خدایی، کی تعادل رو اختراع کرد؟ خدا خیرش بده. 
سخته واقعا، اما وقتایی که می‌شه عالیه. اگه عین دیوانه‌ها هارهار نخندم، بعدشم عین دیوانه‌ها زل نمی‌زنم به در و دیوار و عین دیوانه‌ها بی‌حس بی‌حس بی‌حس نمی‌شم. 
الان چهار ساعتی می‌شه که خاله‌اینا رفتن و من خوبم. 
خیلی سکوت و سکون این موقع شب رو دوست دارم. همین الان آلبوم سلف‌تایتلد رو تموم کردم. نمی‌دونم چرا قبلا و همراه بقیه آهنگا گوشش نداده بودم. آهنگ اول آلبوم، implicit demand for proof رو که بذاریم کنار که نتونستم باهاش ارتباط بگیرم اصلا، بقیه‌شون محشر بودن. خیلی قشنگ، خیلی دقیق. 
مثلا همین a car, a torch, a death. اگه بهم بگید که به نظرتون یه آهنگ خیلی قشنگ و فوق‌العاده عاشقانه نیست، بهتون شک می‌کنم. به سلیقه یا هرچیز دیگه نه‌ها، به خود خودتون شک می‌کنم. چه‌طور ممکنه "I'll take the grave, please just send them all my way" از نظر کسی عاشقانه و فداکارانه نباشه؟ یا این نگاه جالب به همراهی خدا... 
یا trapdoor. خیلی عالی بود. برام فیلم جوکر ٢٠١٩ رو تداعی می‌کرد، دقیقا همون حس و حال رو برام داشت. جوکر خواکین فینیکس، به اندازه جوکر هیث لجر یا جرد لتو دیوونه نبود. انگار فقط خیلی خیلی خیلی غمگین بود، و کل فیلم به نظرم اون غم رو خیلی خوب منتقل می‌کرد. امین می‌گفت کار کثیفیه. می‌گفت نباید کاری بکنن که ما دلمون برای ضدقهرمانا بسوزه. گفتم می‌خواد نشون بده که هیچ‌کس به خودی خود یه هیولا نیست، این جامعه و اطرافیانشن که اون رو به یه هیولا تبدیل می‌کنن. فکر کنم قانع نشد. امین معمولا از موضعش عقب‌نشینی نمی‌کنه. 
Ms. Believer هم خیلی جالبه. اصلا همین اسمش به تنهایی به نظرم یه اثر هنریه. ایهامش رو حال می‌کنید؟ هم می‌تونید ms. Believer بشنویدش، به معنی دختری که به چیزی باور داره و معتقده؛ و هم می‌تونید missbeliever بشنویدش، به معنی کسی که به چیزی اشتباه باور داره.
یا march to the sea. می‌دونی، خیلی جالبه این‌که می‌بینی چه‌قدر همه‌‌ی چیزی که بعضیا بهش اصرار می‌کنن درواقع کارتونی و مسخره‌ست. این که همه توی یه صف داریم راه می‌ریم به سمت دریا، دریایی که قراره خوابمون کنه. و وقتی بخوابیم، یادمون می‌ره که اومدیم تو صف چون از وقتی که به دنیا اومدیم، همه بهمون گفتن که تنها راه زندگی کردن زندگی توی صفه. و حتی اگه بعضیامون، اون ته ته دلمون حس کردیم که یه چیزی این وسط اشتباهه، که این نمی‌تونه تنها راهمون باشه، باز هم به هر حال راه بقیه رو ادامه دادیم. مگر این‌که یه لحظه همت کنیم و سرمون رو بلند کنیم، اون‌وقت ممکنه اون نور رو، اون سفینه فضایی رو ببینیم و شده برای مدتی، خودمون رو نجات بدیم و از صف خارج شیم. 
دیگه بسه، اگه بخوام همه‌شون رو بگم تا صبح طول می‌کشه. می‌دونم که این آلبوم لیاقت یه پست درست و حسابی جداگونه رو داشت، اما نمی‌خوام این پست رو بذارم توی پیش‌نویسا تا ویرایش شه. می‌شناسم خودمو، اگه بخوام ویرایشش کنم تیکه‌پاره می‌شه. همین‌جوری خوبه، الان هم نمی‌خوام همه رو بگم. بذار مزه‌ش نره، منم خسته‌م. نمی‌خوام بخوابم. دیشب خوابای بدی دیدم. اول یه خواب عجیب که هیچی ازش یادم نیست، به جز یه عالمه مرگ و گریه. مرگ کسایی که یادم نمیاد بشناسمشون. بعدشم سگا دوباره دنبالم کردن. همه ترفندایی که شما و دیگران گفته بودید رو اجرا کردم، سروصدا، غذا دادن، حمله، ساکت وایسادن، فرار. هیچ‌کدوم جواب نداد. هر بار یکی از این کارا رو می‌کردم، ولی اونا می‌گرفتنم و دوباره می‌رفت از اول. دوباره از یه راه دیگه می‌رفتم و دوباره جواب نداد. این‌قدر تکرار شد تا بیدار شدم. 
خیلی ساکته همه‌جا. فقط صدای قولنج شکوندن وسایل داره میاد. این حس خوابالودگی قاطی شده با آسودگی عین مخدر عمل می‌کنه. خوبه که هنوزم گاهی می‌تونم آسوده باشم. خوبه که گاهی همه آدمای تو سرم، از اون بچه نق‌نقو بگیر تا پیرزنه و صداهه، همه آروم بشینن یه گوشه و لبخند بزنن و نه باهم دعوا کنن و نه تو سر و کله من بزنن.
دیدی بازم آسمون ریسمون بافتم؟
دیدی زمین و هوا رو بهم دوختم؟
ببین از کجا به کجا رسیدم... واقعا نیاز داشتم که بنویسم. شروع کردم و ته‌ش شد این. دلم می‌خواد بازم بنویسم، دوست دارم تا خود سحر بنویسم، ولی حرفام تموم شدن. باید برم، باید تمومش کنم.

+خیلی گشتم دنبال یه لینک درست برای دانلود آلبوم، تنها چیزی که یافتم ایشون بود. حالا چیز بدی هم نیست، اما تنها چیزی بود که یافتم.

بعدانوشت: آدم صبح که پامی‌شه تازه می‌فهمه چیا نوشته! نود و پنج درصدش فکر کنم چرت‌وپرته. باید می‌ذاشتم پیش‌نویس شه. 
بعداترنوشت: دیشب به اسکای (دخترخاله جدیده) گفتن برو گوشی رو بده به مامان. گوشی رو آورد طرف من، گفت: "مامان، مامان، مامان..."
دلم می‌خواست بخورمش.
بعداترترنوشت: نمی‌خواستم قبل از تموم شدنش بذارمش، اما نمی‌تونم! 
اولا می‌فروختمشون، اما بعدش شد سرگرمی روزای خوشحالی. وقتایی که خوشحالم، جعبه‌ش این‌جوری هوووف می‌کشدم به سمت خودش و بعد خوشحالیامو تو گره‌هاش می‌بافم. بعضیاشون رو بعدا نگاه می‌کنم و می‌گم: "آهان! موقع بافتن این داشتی به فلان چیز فکر می‌کردی!"
این یکی هم پریروز شروع شد و امروز و فردا تموم می‌شه. یکی از نازتریناشونه، به نظر خودم. 
We don't have to talk
We don't have to dance
We don't have to smile
We don't have to make friends
 It's so nice to meet you, 
!Let's never meet again
We don't have to talk
We don't have to dance
We don't have to dance

We don't have to dance
Andy Black
+دانلود
+خیلی باحاله، خوشم میاد ازش. فقط محض این‌که شوکه نشید، اولش خیلی ترسناک شروع می‌شه.
+اون you توی عنوان، جمعه. دوم‌شخص جمع مخاطب.
+منوی بالا رو چک کنید اگه خواستید، یه چیز جدید اضافه شده. 
There's gotta be a reason that I'm here on earth
Gotta be a reason for the dust and the dirt
The changing of the seasons never change my hurt
?So what's it worth, what's it worth
 Worth another shot of whiskey and another sip of gin
Another drop of poison that is slowly sinkin' in
If we're going down together, better take another hit
We won't be here forever so let's make the best of it

Gotta be a reason
Alec Benjamin 

+ازتون خواهش می‌کنم که برید کل آلبوم narrated for you رو گوش بدید.
این‌قدر خوبه، این‌قدر قشنگه، این‌قدر عالیه که کلمات واقعا توصیفش نمی‌کنن. 
الان بیشتر از یه هفته‌ست که یه سره دارم گوشش می‌دم و سیر نشدم. 
آفرین، برید گوش بدید بیاید بگید کدوم ترکا رو بیشتر از همه دوست داشتید. من اگه بخوام رتبه‌بندی کنم:
Let me down slowly
Water fountain
Outrunning Karma
Boy in the bubble
If I killed someone for you
Swim
If we got each other
Gotta be a reason
Annabelle's homework
Steve
Death of a hero
1994
+می‌تونید کل آلبوم رو از اینجا دانلود کنید.
+بچه‌تر که بودم، یه آهنگی بود به اسم I built a friend. خیلی دوستش داشتم. چند وقت پیش متوجه شدم که اون هم مال الک بنجامین بوده. اونم خیلی نازه، از اینجا بشنوید. 

What about us?

What about all the times you said you had the answer?

What about us?

What about all the broken happy ever afters?

What about us?

What about all the plans that ended in disaster?

What about love?

What about trust?

What about us?


What about us

P!nk

+متن، ترجمه و دانلود. 

+یکی می‌گفت مخاطبش خداست.

یکی می‌گفت داره با یه آدم صحبت می‌کنه. 

بعضیام می‌گن که دولت(ها) مخاطبشن.

به نظرم همه‌ش رو می‌شه یه جورایی برداشت کرد. 



If we have eachother_Alec Benjamin



Let me down slowly_Alec Benjamin

+you should know I'll be there for you. 

+Don't cut me down, throw me out, leave me here to waste. I once was a girl with dignity and grace. 

+.عادتای آدما رو هم تاثیر می‌ذاره‌ها، نه؟ کل آلبوم داره دانلود می‌شه

When you think, when you think, when you think
 you're alone
I'll be like a ghost behind you
When you're down, when you're down
When you're down and you can't find the things to say
You know I'll give my words to you
When the sea, when the seasons change
And the sun shines on your face
Yeah, I'll be there with you
You're a part, you're a part of me now
Just as much as I'm a part of you



More than words
Little mix

I'm sorry for everything, oh, everything I've done

from the second that I was born, it seems I had a loaded gun

And then I shot, shot, shot a hole through everything I loved

Oh I shot, shot, shot a hole through every single thing that I loved


Shots

Imagine Dragons



+بدجوری تو مود آهنگ بودم. این گفتگوی آخری هم مزید بر علت شد. 
می‌گه تو رو خدا مواظب خودت باشیا.
می‌گم هستم، ولی انتظار نداشته باشید آدم سه سال تو یه مکان درس بخونه و تاثیر نگیره. 
بلافاصله از اینکه گفتمش پشیمون شدم. لعنتی... این چه حرفی بود؟ لعنت، لعنت، لعنت!
با یه لحن ناراحت می‌گه چرا این جوری می‌گی آخه؟ تو که دیدی من...
میام گندمو جمع کنم. سریع می‌گم نه نه، به خدا منظوری نداشتم به خدا...
هیچی نمی‌گه. ناراحت شده. 
لعنت بهت. خوب جوابشو دادی، آفرین.