اولین بار که این آهنگ رو شنیدم، خیلی به نظرم چندشآور و وحشتناک اومد. اما بعدش که یکی دو بار دیگه گوش دادم، واقعا ازش خوشم اومد.
این رو قبلا شنیده بودم؛ که بعضیا (تا جایی که یادمه تو یونان باستان) میگفتن فلسفه اینکه ما میگیم مثلا "نیمه گمشده"، اینه که ما درواقع مثل دو تا آدمی که بههم چسبیدن آفریده شده بودیم. اما از یه جایی به بعد، از هم جدا شدیم و از همون موقع به بعد، هرکس داره دنبال نیمه گمشده خودش میگرده تا دوباره کامل بشه.
این آهنگ داره به تفصیل، داستان پیدایش عشق رو میگه.
میگه اون اول، زمین صاف بود و ابرا از آتیش درست شده بودن و کوهها حتی از آسمون هم بلندتر بودن. آدمایی که اون موقع رو زمین زندگی میکردن، چهار تا دست داشتن، چهار تا پا و دو تا صورت روی یه سر.
سه تا جنسیت وجود داشته، بچههای خورشید که عین دو تا مرد بودن که بههم وصل شده باشن. بچههای زمین، که دو تا دختر بودن که بههم وصل شده باشن. و سومین جنسیت، بچههای ماه بودن که مثل چنگالی بودن که به یه قاشق گیر کرده باشه. اونا بخشیشون خورشید بود، بخشی زمین، بخشی دختر و بخشی پسر.**
اینا داشتن زندگیشون رو میکردن، تا یه روزی که خدایان از قدرت و نافرمانی آدما به ستوه میان و میترسن. (اینجای آهنگ خیلی حماسی بود، خوشم اومد XP) ثور* میگه من با پتکم دخل همهشون رو میارم، همونطور که غولها رو کشتم. زئوس* میگه نه، بذار من با رعدوبرقام برم سراغشون. از وسط نصفشون میکنم، همونطور که دست و پای والها رو قطع کردم و دایناسورا رو به مارمولک تبدیل کردم. بعد یه خندهای میکنه و یه عالمه آتیش و رعدوبرق درخشان از آسمون میباره، و بچههای زمین و ماه و خورشید رو از وسط به دو نصف تقسیم میکنه.
بعد یه خدای هندی پیدا میشه و زخما رو میدوزه، به شکل یه حفره روی شکممون تا یادمون باشه که به خاطر قلدربازیهامون چه بهایی پرداختیم.
بعد اوسایرس* و خدایان رود نیل، یه طوفان و و سیل عجیب راه میندازن تا ما رو متفرق کنن. و اگر آدمهای خوبی نباشیم و باز هم بخوایم برای خدایان شاخ و شونه بکشیم، اونا دوباره ما رو نصف میکنن. و این دفعه مجبور میشیم که روی یه پا راه بریم و با یه چشم به دور و برمون نگاه کنیم.
این تیکه آهنگ رو خیلی دوست دارم که میگه دفعه پیش که من تو رو دیدم، ما تازه از هم جدا شده بودیم. من تو رو نگاه می کردم و تو من رو. یه چیزی تو وجود تو برای من خیلی آشنا بود، اما نتونستم بفهمم چی، چون روی صورتت پر از خون بود و من توی چشمم خون داشتم. ولی از حالتت می تونستم تشخیص بدم که دردی که در اعماق روحت حس می کنی، همونیه که تو وجود من هم هست.
بعد میگه که حالا ما این دردی که به طرف هم میکشوندمون رو عشق میخونیم، همدیگه رو بغل میکنیم و سعی میکنیم که دوباره یکی بشیم و...
آرایه حسن تعلیل، یکی از آرایههای موردعلاقه منه. اینکه بگیم فلان چیز اینطوری شده، به این دلیل و...
همه اینا رو گفتم، چون به نظرم داستان جالبی بود، درحد یه افسانه. نه اینکه من واقعا به همچین چیزایی اعتقاد داشته باشم، فقط هم از آهنگ، و هم از داستان پشتش خوشم اومد و دلم خواست که با شما هم به اشتراک بذارمش.
متن آهنگ رو میتونید از اینجا بخونید.
*اگر مارولفن باشید، احتمالا ثور رو میشناسید. محبوبترین ایزد اسکاندیناوی، ایزد آذرخش. پسر اودین و فریگ. پتکش، میولنیر هم خیلی معروفه.
زئوس رو هم اگر پرسی جکسون خونده باشید، احتمالا به خوبی میشناسید. راس خدایان یونان باستان، اون هم ایزد آذرخش بوده.
اوسایرس هم یکی از معروفترین اساطیر و ایزدان مصری بوده. ایزد مرگ و جهان زیرین. البته تو ویکیپدیا، به اسم ازیریس ثبت شده، و احتمالا تو فارسی همینطوری گفته میشه.
**سرچ که کردم، متوجه شدم الان به مبتلایان بیماری گزرودرما پیگمنتوزوم هم میگن بچههای ماه. یه بیماری پوستی نادره.
چقدر جالب اینکه توضیحات اضافه هم گذاشتی مرسی :))