بالاخره به یه دردی به جز فیلم دیدن و آهنگ و کتاب خورد این زبانم!
بابا یه دستگاه تراکمسنج میوه گرفته بود، نشستم کاتالوگشو براش ترجمه کردم و اسم میوهها رو هم در آوردم. بعله😎.
+ این قدر دلم برای کلاس زبان تنگ شده که نگو.
+ چند روز پیش بچههای دوره آیلتس قرار گذاشتن رفتن همدیگه رو دیدن. حوصلهشونو نداشتم نرفتم.
+ یه معلم زبان هم داشتیم خیلی باحال بود. بهش میگفتیم مستر واتپیپر(what paper). فامیلیش کاغذچی بود. به یکی از بچهها هم میگفت میس پور من(poor man)، فامیلی دختره پورمند بود.
تا اینکه آخر ترم فهمیدیم که تا فاینال دو جلسه مونده و ما از چهار درس کتاب فقط دو صفحه خوندیم و بقیه تایم کلاس رو حرف زدیم.
یه معلم دیگه برامون گذاشتن که تو دو تا میکآپ سشن شیش ساعته جمعش کرد. آخر دومیه که داشتیم نابود میشدیم از خستگی چهقدر تو دلمون به مستر واتپیپر فحش دادیم! :/
+ یه بار همین مستر واتپیپر درمورد من گفت:
_She's got an interesting character.
+Why?
_'Cause when you look at her she's all so cute and everything, but there's a monster inside her.
تا چند روز فکرم رو درگیر کرد این حرفش.
مستر وات پیپر =)))))
چه چیزی هم گفته دربارهت :/