کلا همه چی به کنار، این فارست درسته که خنگ بود، اما کارایی که کرد واقعا آدم رو شگفت زده می کردن. مثلا توی جنگ ویتنام، یه عالمه آدم رو نجات داد و بهش مدال شجاعت دادن. سه سال و نیم، بدون وقفه کل آمریکا رو دوید، توی تیم ملی پینگ پونگ، حسابی افتخار آفرید و سه چهار تا از رئیس جمهورهای آمریکا رو از نزدیک ملاقات کرد. اما از همه أین کارها سخت تر، عجیب تر و جالب تر، این بود که با این که اتفاقات بد زیادی براش افتاد، تیر خورد و عشقش بارها ترکش کرد، توی هر شرایطی که قرار گرفت، به بهترین نحو ممکن باهاش کنار اومد.
فیلم خیلی خوب و تاثیرگذاری بود، الان یکی از فانتزی های من آینه که بتونم چند تا از کارایی که فارست انجام داد رو انجام بدم.
خلاصه این که به شدت توصیه می کنم ببینیدش، ضرر نمی کنید.
فرست گامپ هم شخصیت محبوبم بوود، البته تا وقتی که با جُکِر آشنا شدم.
ا، کجاش خنگ بود؟
تو این مورد شبیه جوکر بود، ظاهرن خنگ و دیوونهان، اما بهنظرم خیلی از ما عاقلترن و سبکزندگی بهتری دارن.
البته موفقیتهاش هم اتفاقی نبودها! از نظر هوشی استعداد نداشت، اما عوضش تو ورزش و اینا استعداد داشت و موفقیتهاش حاصل این استعدادها و تلاشش بود.
آره، این ویژهگیش هم که به هیچچیز اهمیت نمیداد و راهش رو میرفت خیلی عالی بود، و دوباره مثل جکر بود.
سه سال پیش فیلم رو دیدم، ولی هنوز صدای اون دختره تو گوشمه که داد میزد: ران فرست! رااان!