دیروز داشتیم تلویزیون می دیدیم. من نشسته بودم رو مبل سه نفره و فائزه هم کنارم دراز کشیده بود.
منم یه لحظه ناخونامو آروم کشیدم رو کمرش. بعد از چند دقیقه که داشتم با مامانم حرف می زدم، دیدم خانوم داره می گه: بخارون دیگه، چرا نمی خارونی؟
۳ ۰