منم یه لحظه ناخونامو آروم کشیدم رو کمرش. بعد از چند دقیقه که داشتم با مامانم حرف می زدم، دیدم خانوم داره می گه: بخارون دیگه، چرا نمی خارونی؟
دیروز داشتیم تلویزیون می دیدیم. من نشسته بودم رو مبل سه نفره و فائزه هم کنارم دراز کشیده بود.
خواهر کوچیکه
::
نوشته شده در پنجشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۳۹ ق.ظ
توسط سُولْوِیْگ 🌻
هروقت اسم و آی دیم نیوفتاد بدون ترلانم
نمیدونم چرا وقتی برای تو کامنت میذارم اینجوری میشه
+من و دخترخالم یازده ماه فاصله سنی داریم
با اینکه حدود یه سال ازم کوچیکتره اما باهم رفتیم مدرسه
نمیدونم چرا وقتی برای تو کامنت میذارم اینجوری میشه
+من و دخترخالم یازده ماه فاصله سنی داریم
با اینکه حدود یه سال ازم کوچیکتره اما باهم رفتیم مدرسه
اوکی
چرا باهم رفتید مدرسه؟
منم هر وقت کنار خواهرم باشم میگم حتما باید ماساژم بدی ... قشنگ شونه هامو ماساژ میده انقد حال دارههههههه
از خواهرت استفاده ابزاری می کنی.