_تو بگو، دلم به چی خوش باشه؟ به اومدنت، به رفتنت؟ به درس خوندنت؟ به خوابیدنت، به بیدار شدنت؟ "به زندگی کردنت؟" بگو به چی امیدوار باشم؟ کدومشون به درد میخورن؟
میدونی شنیدنش چه حسی داشت؟ مثل سیلی خوردن. یه سیلی محکم که باعث میشه بیفتی رو زمین و گوشت زنگ بزنه. اما نمیدونم چرا توی دلم داشتم قهقهه میزدم. یه خنده وحشتناک هیستیریک. و همه تلاشمو کردم، هرچی داشتم رو گذاشتم وسط که نگم: "به مردنم. میتونی به مردنم امیدوار باشی، حداقل تو اون یه مورد ناامیدت نمیکنم."