یک. همه کتابهایی که میخوام رو بخونم.
دو. کاندید ریاست جمهوری بشم. =))
سه. یه روزی بالاخره از خودم مطمئن بشم، به خودم نگاه کنم و بگم که آهان، تو رسیدی، تو تونستی! دیگه لازم نیست جوش بزنی، لازم نیست استرس داشته باشی! (بعید میدونم بشه... اصلا کسی هست که همچین روزی رو تو زندگیش ببینه؟ اگه هست که خوش به حالش...)
چهار. یه کتابفروشی بزنم.
پنج. یه دختر نوجوون از پرورشگاه بیارم. و اگر تا اون موقع آدم شده بودم و رابطهم با بچههای بالای سه سال و زیر دوازده سال خوب شده بود... چند تا بچه کوچیک و نوزاد.
شش. یه کتاب بنویسم. اونقدرا برام مهم نیست که چاپ بشه، یا مورد تقدیر و تحسین و غیره قرار بگیره. صد البته خوشحال میشم اگر این اتفاق بیفته، اما مهمتر از اون برام اینه که بالاخره تمومش کنم و چیزی باشه که خودم پیش خودم، بهش افتخار کنم و چند وقت که از نوشتنش گذشت، با خوندنش از خودم بدم نیاد.
هفت. فرانسوی، ترکی و عربی رو یاد بگیرم و یاد بگیرم که ساز بزنم.
هشت. یه جوری بمیرم که دیگه نماز قضا نداشته باشم اون موقع...
نه. مترجم یا/و مدرس یه زبان خارجی بشم.
ده. تا وقتی زندهم، پر شدن جای علامتای سوالش رو با اعداد نبینم. (توضیح بیشتری ارائه نمیشه)
ممنون از رفیق نیمهراه برای دعوتش. =)
واقعا نمیخوام معذوریت ایجاد کنم برای کسی به طور خاص، پس همین که این پست رو دارید میخونید یعنی دعوتید، بسمالله!
سلام از گزینه 3 تان زیاد مطمئن نیستم مگر اینکه بچه کارخانه دار باشید😂
گزینه پنج اینو میرسونه دل شما پاکه!
پستتون جای لایک داره😅😅👍👍👍
منم اگه زنده بمونم میخوام اول اینکه یه خونه واسه خودم بگیرم بعد یه گربه ناز و پشمالو که شبیه گارفیلد باشه بگیرم و بعد 90 درصد حقوقمو بدم به نیازمندا بعد با پیشی کوچولوم دار فانی را وداع بگم!