تو پارک نشستیم، یهو مقنعهمو میکشم رو صورتم.
پرنی میگه: اوا داری گریه میکنی؟
میخندم. میگم: نه بابا، حساسیته، کل صورتم میخاره.
دوری با یه نگاه موشکافانه نگاهم میکنه و میگه: کسی که صورتش میخاره، چشماش پر اشک میشن و هی دماغشو میکشه بالا؟
لبخند میزنم.