همون مار بازی خودمونه، فقط مدرن شده و خب یه خورده تغییر کرده.
داشتم به این فکر می کردم که چه قدر این بازی شبیه زندگی ماست.
هدف بازی اینه که مارتو بزرگ تر و بزرگ تر کنی، رکورد بزنی و بتونی به رنکینگ تاپ تنی که گوشه سمت راست صفحه ست برسی.
اول که شروع می کنی، مارت خیلی ریزه میزه ست. رتبه ش خیلی پایینه. مثلا پونصد و یک از پونصد و سه شرکت کننده. تو هم باید شروع کنی به خوردن غذاهای ریزی که رو صفحه بازی هست. اولش با همونا هم بزرگ می شی و تو رنکینگ جهانی تند تند میای بالا. اما یه ذره که می گذره، دیگه اونا سیر و گنده ت نمی کنن. باید مارای کوچولو رو شکار کنی و بخوریشون تا بزرگ بشی. یه ذره هم این جوری می گذره. بعد می بینی که نه، دیگه اون مار کوچولوها هم کارساز نیستن، باید بیفتی دنبال شکار مارای بزرگتر. خلاصه، همین جوری ادامه می دی، البته اگه خوش شانس باشی و نمیری.
تا اینجاش به نظرتون شبیه ما نبود؟ آدما جاه طلبن، هرچی می خورن، انگار شکمشون جادارتر و خالی تر می شه و حریص تر می شن.
می دونید دیگه چیش شبیه زندگی ماست؟ این که همه مارهای روی صفحه دارن سعی می کنن از بقیه جلو بزنن. بعضیا مهربون و جوانمردن و فقط همون خورده غذاها رو می خورن، اما یه سری از همون اول دنبال شکار بقیه ن.
از همه بیشتر می دونید چیش شبیه ماست؟
این که آخر آخرش، همه می میرن. حتی اون رتبه یکی که جونش بالا اومده به اونجا برسه، می میره و باید از اول شروع کنه. از صفر.
عین ما آدما، با این تفاوت که ما نمی تونیم دوباره شروع کنیم. وقتی خورده شیم، وقتی تموم شیم، دیگه تموم شده. دیگه راه برگشتی نداریم.