Young love, close the chapter
There's no ever after
Fell fast, ended faster, yeah
, Late night conversations
Led to complications
Now my heart is in my hands
Castaway
5 seconds of summer
پ. ن. دیشب داشتم تو ماشین گوشش میدادم، برگشتنی از خونه خالهاینا. واقعا نمیتونستم فضای ماشین رو تحمل کنم. حس میکردم باید الان سرمو از پنجره ببرم بیرون و تا جون دارم جیغ بزنم. حتی اگه دست خودم بود همون موقع، ساعت یازده و نیم شب، اون تابلوی "شهر جدید پردیس" رو رد میکردم و تا خود دریا یه سره میرفتم. حس میکردم که دارم حس آهنگ رو با این جوری ساکت و ساکن نشستن خراب میکنم. اما مامان سرما خورده بود و بابا هم که اصولا خیلی سرماییه، برای همین نشستم سر جام و تو دلم اون قدر جیغ زدم که گلوم زخمی شد.