لامپا خاموش بود.
فائزه گفت: یه آهنگی بذار که هم دختر بخونه توش هم پسر.
رفتم روی پلیلیست ریوردیل. قسمت شونزده فصل سه. Big fun رو پلی کردم و چهار دقیقه دور خونه چرخیدیم و چرخیدیم و چرخیدیم، اون قدر که دیگه داشتیم میپختیم و دور تند کولر هم جواب نمیداد.
آره، آتشبس خوبه، آشتی باشیم خوبه، زبوندرازی نکنه خوبه.
خوبه که مامان نباشه و یک ساعت و نیم بچرخیم و لامپا خاموش باشه و فکر کنیم که خوشحالیم، حتی با این که دستش زخمی شده و گردنم پیچ خورده.
حتی با اینکه همین چند ساعت پیش به خاطر کاراش جوری ناخونام رو به کف دستم فشار دادم که شانس آوردم تازه گرفته بودمشون، وگرنه حتما دستم خونین و مالین و زخمی میشد.
پ. ن. اصلا بهم بگید دیوونه که آهنگ و موزیکویدیوی Nico and the niners رو پلی میکنم و هندزفری رو تا جایی که جا داره تو گوشم فرو میکنم که یا خودم تو آهنگ غرق شم، یا آهنگ توی من حل بشه.