واقعا هرگز تصورشم نمی کردم که یه روز این طوری مثل خر تو گل گیر کنم برای انتخاب رشته.

من توی هر برهه از زندگی م، یه رشته رو دوست داشتم و فقط هم یکی رو.

دو سه سال اول ابتدایی، عاشق تجربی و علوم بودم. بعد رفتم تو فاز ریاضی، تا آخر دوره ابتدایی. توی دو سال گذشته هم تصمیم قطعی و یقینم، انسانی بوده. اما حالا، الان که بالاخره به مرحله انتخاب رسیدم، دارم از شدت سردرگمی دیوانه می شم. واقعا نمی دونم می خوام با آینده م چه کار کنم و این حس تعلیق، بدجوری وحشتناکه. وقتی به آینده تحصیلی_شغلی م فکر می کنم، تنها تصویر توی سرم یه علامت سوال خیلی بزرگه.

مشکل من در واقع اینه که به همه شون علاقه دارم، حتی از روی رشته دانشگاهی مورد علاقه م هم نمی تونم تصمیم بگیرم، چون تعداد اونا هم خیلی زیاده و هر کدوم کاملا باهم متفاوتن.

وای خدااا، می ترسم آخر امسال موهام سفید بشن، یا مثلا بریزن.

خدایا کمک کن، خیلی می ترسم. می ترسم دو سال دیگه، به عقب برگردم و حسرت بخورم که چرا بیشتر دقت نکردم برای انتخاب رشته م.

۴ ۰