+تبلت رو جا گذاشتم تهران. اگه می‌دونستم قراره ایییین همه بمونیم خب برمی‌گشتم میاوردمش!

+دارم از بی‌حوصلگی می. می. رم.!

+همین که گوشی رو برمی‌دارم داد و بیداد راه می‌ندازن. خب شما بفرمایید من الان دقیقا چه غلطی بکنم؟

+کارلا هم که رفته زنجان، نیست بریم ببینیمش دلمون وا شه!

+امین و مهدی دارن می‌رن مشهد. و هی از خودم می‌پرسم که ارزششو داشت که به جای اقیانوس آرام رفتی نمایشگاه؟ و هی به خودم جواب می‌دم که آره، داشت!

+این قدر بی‌حال و بی‌حوصله‌م، اومدم بگم زیرقابلامه‌ای، گفتم زیبراقلامه‌ای. و نیم ساعت یه سره داشتم می‌خندیدم به خوشمزگی خودم. :/

+هی کتابای دخترعمه رو باز می‌کنم بخونم، دو خط می‌خونم ول می‌کنم. اه. 

۷ ۰