سوار فولکس غورباقه ای آبیم باشم، با سرعت شصت کیلومتر بر ساعت حرکت کنم و تو ماشین هم آهنگ take me to church پخش بشه. آروم آروم برم تا برسم به خونه م که یه اتاق گرد به قطر شیش متره، تو آخرین طبقه یه ساختمون خیلی بلند که دیگه هیچی ازش بلندتر نیست. وسط اتاقمم یه تخت گرده، پر بالشای آبی و صورتی. دور تا دور اتاقمم پر کتابه، همین جوری به هم ریخته. برم رو تختم، لب تاپمو بردارم و یکی از آهنگای شهرام ناظری یا محسن چاوشی رو بذارم و دراز بکشم و از سقف گنبدی شیشه ای اتاقم، به آسمون نگاه کنم.
فانتزی های تماشاگر
::
نوشته شده در جمعه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۲۰ ب.ظ
توسط سُولْوِیْگ 🌻
علیـــــ ََ |
۲۶ بهمن ۹۷ ساعت ۱۳:۵۵
چه فانتزی هایی دارین
من نهایت فانتزی هام اینه که با نت نامحدود برم و توی اینترنت بچرخم و هر چی میخوام با سرعت بالا دان کنم :/
:)
قبلیا آرامشبخش و روحانی بودن، اینیکی یه کم رفت تو فاز جسمانی، البته غیر از take me to church😍، از اولین آهنگهای انگلیسی بود که گوش میدادم.
اینم روحانیه یه کوچولو دیگه، آسمون معلوم باشه و اون کتابا و... وای اصلا فکرشو که میکنم دلم یه جوری میشه! بقیه شم که عیبی نداره، آدم دو تا هم آرزوی مادی داشته باشه. (گرچه آرزوهای مادی من بیشتر از دو تان، ولی بالاخره... )
وای اون آهنگ خیلییی خوبه، مخصوصننن ورسش😍